نسخه انگلیسی 🇬🇧

اروپا در جهانی بی ثبات: چه آینده ای پیش روست؟

شمس الدین شریعتی و جان اوبرنن

1 مرداد 1404

منتشر شده در وبسایت تحلیلی RTE

گام بعدی اروپا در دنیای سیاسی که به طور فزاینده‌ای غیرقابل پیش‌بینی شده است؟

در دهه گذشته، نظم بین‌المللی که پس ازخرابی های جنگ جهانی دوم با زحمت بسیار بنا شده بود، با حملاتی بی‌سابقه روبه‌رو شده است. نگران‌کننده‌تر آن‌که اروپا در برابر این فروپاشی، اغلب در موقعیتی منفعل ایستاده و گویا نسبت به این‌که این فروپاشی، آسیب جدی به فلسفه وجودی‌ خودش وارد می‌کند، بی‌تفاوت است. اروپا با یک بحران سه‌وجهی جهانی روبروست که بازتاب‌دهنده جنبه‌های مختلف فروپاشی نظم بین‌الملل است: غزه، اوکراین و ایران. در هر یک از این موارد، انفعال اروپا وضعیت را وخیم‌تر کرده است. زمانی که هنجارها تضعیف می‌شوند، سایر بازیگران متوجه میشوند که نقض قوانین بدون پیامد خواهد بود. اگر اسرائیل می‌تواند سرزمین های بیشتری را ضمیمه کند و کشورهای همسایه را به‌طور غیرقانونی بمباران کند بدون آن‌که با مجازاتی روبه‌رو شود، چرا روسیه نباید به اوکراین حمله کند؟ چرا چین نباید به تایوان یورش برد؟ کارآمدی اتحادیه اروپا در امور بین‌الملل، تا حد زیادی بر هویت آن به‌عنوان یک «قدرت هنجاری» یا «قدرت غیرنظامی» استوار بوده است – یعنی کاملاً متفاوت از قدرتی مبتنی بر ابزار سخت، مانند ایالات متحده. به‌جای اعزام ارتش و نمایش قدرت نظامی، اتحادیه اروپا به‌عنوان بازیگری ظاهر شده که به نهادینه‌سازی و بین‌المللی‌کردن هنجارهایی که در ماده ۲ پیمان اتحادیه اروپا ذکر شده‌اند، متعهد است؛ از جمله دموکراسی، کثرت‌گرایی، برابری و احترام به حقوق بشر. شکست در دفاع از این اصول، به شهرت و اعتبار اتحادیه در داخل و خارج لطمه می‌زند.

غزه: شکست اخلاقی اروپا

هیچ‌کجا این فروپاشی نظم بین‌الملل واضح‌تر از غزه نیست. نسل‌کشی جاری اسرائیل، تخطی جدی از حقوق بین‌الملل است. اسرائیل طی دهه‌ها، قطعنامه‌های سازمان ملل را نادیده گرفته، شهرک‌سازی‌های غیرقانونی را ادامه داده و به قوانین بین‌الملل بی‌توجهی کرده است. با حمایت حق وتوی آمریکا در شورای امنیت و پشتیبانی گروه‌های لابی قدرتمندی چون آیپک، دولت اسرائیل عملاً به‌صورت یک دولت یاغی عمل کرده است. پشتیبانی مشتاقانه ترامپ از اسرائیل این روند را تشدید کرده است. آن‌ها در حال نابود کردن نه‌تنها معاهدات یا نهادهای خاص، بلکه خودِ ایده «محدودیت بین‌المللی» هستند. با این‌حال، پاسخ اروپا به صورت حیرت انگیزی منفعلانه بوده است. اتحادیه اروپا، علی‌رغم تمام شعارهایش درباره حقوق بشر و حاکمیت قانون، تا حد زیادی ساکت مانده و هیچ کاری انجام نداده است. رهبرانی که ادعا می‌کنند مدافع عدالت و حقوق بشر هستند، در واقع با سکوت خود، معافیت از مجازات را فراهم کرده‌اند. این شاید غم‌انگیزترین بخش این تراژدی در حال وقوع باشد؛ آن هم برای سازمانی که صراحتاً در واکنش به ملی‌گرایی افراطیِ دیوانه‌وار دو جنگ جهانی بنا شده و بر اصول همکاری بین‌دولتی و اعتماد متقابل استوار است.

ایران: شکست دیپلماتیک

پس از حملات مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران، اورزولا فن در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، از تهران خواست به میز مذاکره بازگردد. اما این درخواست در حالی مطرح شد که ایران، در لحظه وقوع حملات، در حال مذاکره فعال با آمریکا و شرکای اروپایی بود. چنین بیانیه‌ای نه‌تنها حملات غیرقانونی را نادیده گرفت، بلکه اعتبار اتحادیه اروپا را نیز تضعیف کرد و آن را همسو با مهاجمان، نه مدافعان هنجارهای بین‌الملل نشان داد. ایران اکنون همکاری خود را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی متوقف کرده و طبق گزارش ها در حال آماده شدن برای خروج از معاهده NPT است. اگر این اتفاق رخ دهد، دیگر کشورها نیز ممکن است از آن پیروی کنند و پیامدهای این امر برای اروپا چشمگیر خواهد بود. فروپاشی رژیم عدم اشاعه می‌تواند احتمال گسترش سلاح‌های هسته‌ای را در مرزهای جنوبی و شرقی اروپا – از خاورمیانه تا اروپای شرقی – افزایش دهد.

اوکراین: آزمون اراده اروپا

با این‌حال، اوکراین فوری‌ترین آزمون برای اراده اروپا به شمار میرود. اگر روسیه بتواند حتی بخشی از سرزمین‌هایی که از طریق جنگ تصرف کرده را حفظ کند، یک سابقه جهانی خطرناک ایجاد خواهد شد. اکنون که آمریکا حمایت مالی و نظامی از کی‌یف را کنار گذاشته، اروپا باید به‌تنهایی بار حمایت از اوکراین را به دوش بکشد. تهدید ترامپ به ترک ناتو و بی‌تفاوتی کلی او نسبت به تعهدات بین‌المللی، تردیدهای جدی درباره پایبندی آمریکا به ماده ۵ پیمان ناتو – بند دفاع جمعی – ایجاد می‌کند. اروپا باید برای جهانی آماده شود که در آن آمریکا دیگر متحدی قابل‌اتکا نیست. اروپا نمی‌تواند همچنان به تضمین‌های امنیتی آمریکا وابسته بماند، در حالی‌که واشینگتن به استبداد و انزواگرایی روی آورده است.

مسیر آینده اروپا

اروپا نیاز فوری به بازتنظیم راهبردی دارد، که مستلزم افزایش قابل توجه هزینه‌های دفاعی و تلاش هماهنگ برای دستیابی به استقلال راهبردی و امنیتی از ایالات متحده است. یکی از اجزای کلیدی این استقلال، تقویت بازدارندگی هسته‌ای اروپاست، که نیازمند همکاری عمیق‌تر میان فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا است. اروپا باید به صورت مستقل برای صلح در غزه تلاش کند. ادامه حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل نه‌تنها از لحاظ اخلاقی غیرقابل دفاع است، بلکه از نظر سیاسی نیز خطرناک است. اتحادیه اروپا باید برای برقراری فوری آتش‌بس فشار وارد کند، به بازسازی غزه متعهد شود و از سازوکارهای پاسخگویی برای تمامی طرف‌ها، از جمله تحقیقات درباره جنایات جنگی، حمایت کند. در مورد ایران، دیپلماسی باید احیا شود. حملات هوایی مسئله ای را از برنامه هسته‌ای ایران برای اروپا حل نمی‌کند؛ تنها تعامل دیپلماتیک پایدار می‌تواند شرایط را تغییر دهد. اروپا باید از حق ایران برای برخورداری از برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز، از جمله غنی‌سازی اورانیوم، همان‌طور که در حقوق بین‌الملل و توافقات NPT و برجام به رسمیت شناخته شده است، حمایت کند. تنها یک تلاش دیپلماتیک جامع می‌تواند مانع از فرو رفتن منطقه در هرج‌ومرج بیشتر شود؛ بقای رژیم NPT و امنیت اروپا به این امر بستگی دارد. علاوه بر این، اروپا باید نقش خود را به‌عنوان شریکی قابل‌اعتماد برای کشورهایی که به دنبال ثبات هستند، فعالانه بازسازی کند. این امر مستلزم تقویت اتحادهای موجود و ایجاد روابط جدید با کشورهایی است که در برابر بی‌ثباتی کنونی آسیب‌پذیر هستند، مانند اوکراین، کانادا، مکزیک، ژاپن، کره جنوبی، تایوان و دیگر دولت‌های آسیب پذیر خاورمیانه. توانمندی دفاعی منسجم‌تر در اروپا به این قاره اجازه خواهد داد تا تضمین‌های امنیتی معناداری به این کشورها ارائه دهد – کشورهایی که بیش از پیش به دنبال جایگزینی برای ایالات متحده خواهند بود. با تحکیم این روابط، اروپا می‌تواند ائتلاف‌های جدیدی شکل دهد و در پیشبرد حاکمیت قانون و امنیت جمعی پیش‌قدم شود.